سادگی

همراه شو عزیز تنها ممان به درد کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود

سادگی

همراه شو عزیز تنها ممان به درد کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود

تنهایی

پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم.
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم.
ره مگردان و نگهدار همی پرده راز.
تا من از راز سپهرت گره ای باز کنم.
چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی..
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم..
شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت..
کی بود باز که شوری به چمن درفکنم..
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند.
آه از این باد بلا خیز که زد در چمنم..
نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد.
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم.
بی تو آری غزل سایه ندارد لطفی..
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم