سادگی

همراه شو عزیز تنها ممان به درد کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود

سادگی

همراه شو عزیز تنها ممان به درد کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود

امید

بود آیا که در میکده ها بگشایند / گره از کار فرو بسته ما بگشایند اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند / دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند جنگ نزدیک است خدا به خیر بگذرونه

زندگی

شاداب زندگی کن!
یک سال اضافه تر شد، عمرم ز سال پیش اش
چرخ فلک فرو کرد بر من دوباره نیش اش
 
یعنی که باش هشیار، لذت ببر ز عمرت
شاداب زندگی کن، با کم بساز و بیش اش
بازیگرست گردون، بازیچه اش من و تو
آوردن است آئین، دک کردن است کیش اش
 
میچرخد و شب و روز، ما را نماید علاف
بیهودگی رفیقش، بیداد قوم و خویش اش
 
روزی کند دلت شاد، ایوان و باغت آباد
فردا شود پشیمان، از کار روز پیش اش
 
هشیار زندگی کن، کاین چرخ بی ترّحم
راحت کند خرابت، با شیره و حشیش اش
 
اندازه را نگهدار، تا در نمایش دهر
بازیگرش نباشی، نه گرگش و نه میش اش
 
گندست وضع گردون، آن سان که مدعی ها
این گشت شیخ و خاخام، آن راهب و کشیش اش
 
من عاشقم اگرچه، معتاد گول خوردن!
گولم نزد زمانه، با ناز و با قمیش اش
حال مرا بهم زد، درد مرا فزون کرد
برنامه ای که دیدم از ساتِلایت و دیش اش
 
میخواست تا غم و رنج، بر جان من بچسبد
خوردم تکان زیادی، محکم نشد سریش اش
 
هرگز نگشته ام مات، از حیله های دنیا
در قلعه مناعت، ایمن شدم ز کیش اش
 
بگذار تا بچرخد، این پیر لامروّت
من با سبیل چخماق، خوش مانده بیخ ریش اش

دوست داشتن

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
 
 
ازچه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم